قلم سپهر/ دقت كه كني مي بيني معيارهاي ارزش سنجيامون تو اجتماع چقدر فرق كرده
اين روزا ديگه محبت و گذشت جايگاه خودشو از دست داده
شايد تو قلبمون نه
اما تو محيط كه وارد بشي
مي بيني اگه بي چشمداشت به كسي محبت كني
يا از حقت بگذري
يا يه راهي رو واسه كسي باز كني
طرف يه جور ديگه تعبير مي كنه
اگه جنس مخالف باشه خوب تعبيرش به سمت عشق و علاقه و باج خواهي عاطفي كشيده مي شه
و اگه هم جنس باشي ترو متهم مي كنن به سادگي و نقصان عقل
ولي خودمونيم
يه جاهايي دلت مي خواد از تمام سهمي كه مي توني در اختيار داشته باشي بگذري
تا به يه رضايت قلبي برسي
مهم نيست
كسي شعور درك اين رضايت و داره يا نه
همين كه برا خودت يك نقش حياتي رو بازي كنه كافيه
زندگي خيلي كوتاهتر از اين حرفاست
باور كنيم كه خيلي چيزا ارزش پا روي حق گذاشتن و ندارن
ارزش نداره حقي رو پايمال كني كه مي دوني از آن تو نيست
ارزش نداره مسيري رو طي كني كه ميدوني سهم يك ديگه ست
يكي كه به خاطر رد شدن از اين مسير تاوان داده اونم با جونش
تموم اين حرفا يعني اينكه اگه يه جانباز و ديدي كه رو ويلچره
اگه ديدي به زحمت مي خواد از چند تا پله بالا و پايين بره
اگه ددي سرفه هاش اونقدر شديد شدن كه صورتش به كبودي و سرخي مي زنه
اونقدر بي خيال از كنار اين صحنه رد نشو
نگو اداره م، شركتم، كارم؟
عزمتو جزم كن
و به هواي يك مرخصي ساعتي هم كه شده
يك ليوان آب بيار و با كمك چند نفر ديگه اونو از خيابون رد كن
منتظر نباش ديگران پيش قدم بشن
بقيه هم مثل تو
همه منتظر بقيه ان
مطمئن باش
اگه به اين نيت مسير و طي كني مسير زندگيتو مي گم
يه جايي خدا دستت و مي گيره كه خودت انگشت به دهن مي ايستي و مي گي خدايا چرا ؟
اينجا كه قدمي براي تو بر نمي داشتم ؟
چي شد كه محبتت شامل حال من شد ؟../در پناه خدا