گاهي هواي غمزه نگاهش دلم را چنان از جا بر مي كند
كه يادم مي رود نجابت حضورش
و گاهي چنان سر به زير پاسخ سلام عليك مرا به زبان مي آرد
كه دلم به تپش مي افتد از اين همه تناقض و تضاد
گاهي ميان لبخند هاي گاه و بيگاهش برق عشق مي درخشد و گاهي ....
بگذريم درك هواي با او بودن ، با او سپري كردن ايام و اوقات
با او خط به خط شدن لبخند و نگاه
با او به مصاف رفتن پرسش و جواب و از همه زيباتر لـــــــــــــــــــــج و لجـــــــــــــــــــــــــــبازيهاي عاشقانه
يعني يك حادثه در شرف وقوعست حادثه اي در دوراهي عشق يـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا هوس
و حد فاصل ايندو نيست مگر مرز باريكي كه حقايق زندگي از آن پرده بر مي دارد
و حقايق زندگي يعني ميداني قرار نيست تو واو ما شوي
يعني مي داني نگاه او سالهاست در مصاف با نگاهي از جنس ديگري آغازگر راه عشق گرديده
با اين كه مي داني اين ثانيه ها يك بازي ست
يك وقت گذراني
با اين كه مي داني
سنگ بناي آينده و مسير زندگيش را سالهاست كه بنا نهاده و اكنون به هواي تنوع سر گرم اين بازي شده
اما باز .... باز ...باز دلگرم اين اين هواي دو نفره مي شوي
و تمام اينها
يعني راه به خطا مي روي و مسير ،مسير عشق نيست يعني سير تكامل اين روند مي رسد به حادثه اي ننگ آميز
به نگاههاي سرزنش بار مردم
به زايل شدن شخصيت اجتماعي
به .....
قرار نيست تمام ناگفته ها به رشته تحرير در آيد
قرار است كمي انديشه و ذهنمان را به فراخور اين كلمات به فراخور حال و موقعيتي كه به رشته تحرير در آمده به تكاپو واداريم
به تفكري عميق
و رنه اين ها همه شعر است و حرف بيهوده و لا طائلات اين حقير/در پناه خدا