قلم سپهر/قرار شد برای دیدن چشمانت چشم به چشم هیچ حرامی نگردد دلم .... قبول
قرار شد به حرمت شنیدن آوای روحبخشت محو حزن هیچ صدایی نگردد دلم ....قبول
قرار شد جمال چهره ات شود تمام حاجت دلم ..... باشد قبول
قرار شد دل نسپرم به غیر تو آنهم... قبول
قرار شد باز آیی ... یک روز جمعه
که عید بگیرد به حرمت حضورت آنروز تمام دلم
و به شوق نشیند دو چشمان ترم
و ترا به قاب نگاه بگیرد تمام تنم
آقا جان ......
قرار ها...
روزها....
چشمها ...
دلها ...
جمعــــــــــــــــــــــــــــــه ها...
حواستان به این همه واژه ی ما ت و سر در گم هست؟
به این همه دل عاشق که بی تو حتی خطور نمی کند به ذهنشان انکار انتظار؟
حواستان به قرار مان هست ؟
به این چند روز هفته که به هزار مصیبت بی گناه می رسانیم به شب آخر ؟
دلم ترا می طلبد آقا
بهانه گیر و دیوانه وار ....
بی قرار ...
عشق که فوران کند
هرمش از دل که بر لب رسد
می شود جنون
ساده تر بگویم آقا
وقت امدنست و شما تأخیر دارید
هزار جمعه غیبت
هزار جمعه نفس از این هوا طلب دارید
هزار جمعه خنده آقا جان
هزار دلخوشی ناب طلب دارید
تمام دلم قربانی یک لحظه دلخوشیت آقا
شرمنده که پیشکشی نابتر از دل ندارم آقا/در پناه خدا