قلم سپهر/همین که هر 5 شنبه سنگینی یک بغض روی گلویم می نشیند
همین که تمام تنم از اضظراب لبریز می شود
همین که بی بهانه آه می کشم
بی بهانه گیر می دهم به عالم و آدم
یعنی تو تنها معنای حضور جمعه هایی
این جمعه های لعنتی
این جمعه های سوت و کور
این جمعه های تلخ
این جمعه های بی تو
این ....
می خواهم فقط باشی باشی و عطر نفسهایت تمام دنیا را به تراویدن وادارد
باشی و بوی زندگی در ریه هایت جان بگیرد
باشی وخاکی و محض ابلیس به پابوست سر خم کند
باشی و ...
این هوا که من بدرون می کشم از آن توست
حق توست
تویی که معنای آفرینش از تو الهام گرفته
وجود لایزالی به عشق تو دست به گل آلود کردن خاک برده
این آب که می نوشم این خیال خوش که گهگاهی دلم را قلقلک می دهد
آن کوچه پر برگ پاییزی که زیر عبور قدمهایم آهنگ عاشقانه سر می دهد همه از آن توست
می خواهم فقط باشی حتی اگر با حضورت چنان شرمگین زیر آوار بودن آب شوم
که بودنم گم شود
محو شود زیر اراده پولادینت
تا کی به جرم نا کرده های ما درپس پرده غیبت
تا کی به اشک و آه
تاکی به ندبه خوانی
بس نیست؟؟؟!!!!!!!!!!!!!ً
من پرد رد هم که باشم،پر غصه ،پر غم ،پر هزار ان ناداشته تلخ دیگر،سهم من اینست
اما تو ، ای خوب ،ای پاک ، مقدس سهم تو تمام بود و نبود این دنیاست
علت تمام این همه طراوت و پاکی
تو فقط باش زندگی کن
نفس بکش
لذت ببر، بی دغدغه از این همه بی عدالتی
د می بخند از ته ته دل
سهمت از این دنیا بگیر و ظهور کن
یا مهدی اللهم عجل لولیک الفرج /در پناه خدا